جدول جو
جدول جو

معنی سیف غزی - جستجوی لغت در جدول جو

سیف غزی
(غَزْ زی)
سیف بن عمرو، مکنی به ابوتمام. از محمد بن ابی سری عسقلانی روایت کند، و ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی و ابوالحسین بن ترجمان غزی صوفی از او روایت کنند. (از انساب سمعانی ورق 408ب)
عیسی بن عثمان بن عیسی، ملقب به شرف الدین. فقیهی بود که نیابت حکومت دمشق را بر عهده داشت. از کتابهای او ’ادب الحکام فی سلوک طرق الاحکام’ است. (از اعلام زرکلی ج 2 ص 752)
حمله بن محمد غزی. از عبدالله بن محمد بن عمرو غزی روایت کند، و ابوالقاسم سلیمان بن احمد بن ایوب طبرانی از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ورق 408ب)
عبدالرحمن بن عثمان. از عابدان یمن بود. وی از عبید بن عمیر روایت کند، و یزید بن ابی حکیم از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ورق 408 ب)
(1857-1920م) بشیر. او قاضی قضاه حلب بود. آوازی خوش و حافظه ای قوی داشت. او راست: ’رساله فی التجوید’. (از اعلام المنجد)
محمد بن حبیش. وی از سفیان بن عیینه روایت کند. و حسن بن سفیان شیبانی از او روایت دارد. (از انساب سمعانی ورق 408 ب)
(1853-1933) شیخ کامل. عضو مجمع علمی دمشق. او راست: ’نهر الذهب فی تاریخ حلب’. (از اعلام المنجد)
محمد بن عبید. ابن قتیبه از او روایت کند. (از انساب سمعانی ورق 408 ب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(حُ سَ نِ غَزْ زی)
ابن محمد بن مصطفی بالی غزی عالم. متولد در غزه 1235 هجری قمری 1820/ میلادی و متوفی در 1271 هجری قمری 1855/ میلادی او راست: منظومۀ منحهالرحمان فی فضایل رمضان و جز آن. (معجم المؤلفین از فهرست ظاهریه) (اعلام النبلاء ج 7 ص 297)
لغت نامه دهخدا
(شَ رَ)
ابن عثمان غزی. متوفای 779 هجری قمری او راست: 1- مدینه العلم. 2- شرح بسیطی بر منهاج نووی قریب به ده جلد. 3- مختصر روضۀ نووی. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا
از توابع بیشه سر قائم شهر
فرهنگ گویش مازندرانی
اسب سفید خال خالی
فرهنگ گویش مازندرانی